زنگ زدن توي اين روزها فقط براي مسائل کاري نيست و در اکثر مواقع از سر دلتنگيه و به نوعي ياد کردن از دوستان و رفقا به حساب مياد. هرچند بعضي وقت ها با صداي پيغام گير مواجه مي شيم که ميگه : لطفا پس از شنيدن صداي بوق پيغام خود را بگذاريد ... اما تا حالا هيچ فکر کرديد اگه زمان شاعراي قديمي تلفن و پيغام گير وجود داشت، شاعرا واسه پيغام گيرشون چه متني رو ميذاشتن؟! هرچند اين مطلب براي خيلي از شما دوستان شايد چيز جديدي نباشه ولي مرور دوباره اش هم خالي از لطف نيست.
پيغام گير تلفن حافظ :
رفته ام بيرون من از کاشانه ي خود غم مخور!
تا مگر بينم رخ جانانه ي خود غم مخور!
بشنوي پاسخ ز حافظ گر که بگذاري پيام
زان زمان کو باز گردم خانه ي خود غم مخور!
پيغام گير تلفن سعدي :
از آواي دل انگيز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پيغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتي دادي به دستم
پيغام گير تلفن فردوسي :
نمي باشم امروز اندر سراي
که رسم ادب را بيارم به جاي
به پيغامت اي دوست گويم جواب
چو فردا بر آيد بلند آفتاب
پيغام گير تلفن خيام :
اين چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده اي از من ياد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آيم چو به خانه پاسخت خواهم داد!
پيغام گير تلفن مولانا :
بهر سماع از خانه ام رفتم برون، رقصان شوم!
شوري برانگيزم به پا، خندان شوم شادان شوم !
برگو به من پيغام خود، هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم، جان تو را قربان شوم!
پيغام گير تلفن بابا طاهر :
تليفون کرده اي جانم فدايت!
الهي مو به قوربون صدايت!
چو از صحرا بيايم نازنينم
فرستم پاسخي از دل برايت !
پيغام گير تلفن منوچهري دامغاني :
از شرم به رنگ باده باشد رويم
در خانه نباشم که سلامي گويم
بگذاري اگر پيغام پاسخ دهمت
زان پيش که همچو برف گردد رويم!
پيغام گير تلفن نيما (در خانه اي که در يوش بود) :
چون صداهايي که مي آيد
شباهنگام از جنگل
از شغالي دور
گر شنيدي بوق
بر زبان آر آن سخن هايي که خواهي بشنوم
در فضايي عاري از تزوير
ندايت چون انعکاس صبح آزا کوه
پاسخي گيرد ز من از دره هاي يوش
پيغام گير تلفن نيما (در زماني که در تهران زندگي مي کرد) :
آي آدم ها!
که اندرپشت خط
در انتظار پاسخي هستيد !
يک نفر هم، اينک اندر خانه ي ما نيست!
که پاسخ گوي الطاف شما باشد.
اگر با دست و پاي دائم از چنگ فضاي سرخ ناامني
و اين درياي تندوتيره و سنگين که مي دانيد
رها گشتم
و سوي خانه برگشتم
سلامي گرم خواهم داد در پاسخ
محبت هاي بسيار عزيزان را...
پيغام گير تلفن شاملو :
بر آبگينه اي از جيوه ء سکوت
سنگواره اي از دستان آدميت
آتشي و چرخي که آفريد
تا کليد واژه اي از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابي گويم
تانگاه که توانستن سرودي است
پيغام گير تلفن سايه :
اي صدا و سخن توست سرآغاز جهان
دل سپردن به پيامت چاره ساز انسان
گر مرا فرصت گفتي و شنودي باشد
به حقيقت با تو همراز شوم بي نياز کتمان
پيغام گير تلفن فروغ :
نيستم... نيستم... اما مي آيم... مي آيم... مي آيم
با بوته ها که چيده ام از بيشه هاي آن سوي ديوار مي آيم. مي آيم. مي آيم
و آستانه پر از عشق مي شود
و من در آستانه به آنها که پيغام گذاشته اند
سلامي دوباره خواهم داد ...
پيغام گير تلفن شاعران شعر نو :
افسوس ميخورم
چون زنگ ميزني
من خانه نيستم که دهم پاسخ تو را
بعد از صداي بوق
برگو پيام خود
من زود ميرسم
چشم انتظار باش ...
ياد سهراب سپهري بخير آنکه تا لحظه خاموشي گفت :
تو مرا ياد کني يا نکني من به يادت هستم، آرزويم همه سرسبزي توست ...
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: سرگرمی، متفرقه، ،
برچسبها: